ودس

لغت نامه دهخدا

ودس. [ وَ ] ( ع مص ) پنهان گشتن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || پوشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نهفتن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پنهان کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): ماادری این ودس ؛ ای ذهب. ( مهذب الاسماء ). || آغاز کردن سخن و کامل نگرداندن آن. ( از اقرب الموارد ). تمام نکردن سخن را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || نخست روییدن گیاه زمین و انبوه نگشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اِ ) اول گیاه که روید.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اول نبات که آید پدید. ( مهذب الاسماء ). نخستین گیاهی که روید. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

پنهان گشتن . یا پوشیده شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس