ودب

لغت نامه دهخدا

ودب. [ وَ ] ( ع اِ ) بدحال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بدحالی. ( ناظم الاطباء ). بدی حالت. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بدی حال. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بد حال یا بد حالی

پیشنهاد کاربران

بپرس