وداعه

لغت نامه دهخدا

( وداعة ) وداعة. [ وَ ع َ ] ( ع اِمص ) تن آسانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فراخی زندگانی. ( منتهی الارب )( آنندراج ). || ( مص ) آرمیده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). تن آسان و فراخ زندگانی گردیدن و راحت و آرام گرفتن. ( ناظم الاطباء ). سکون و استقرار یافتن. ساکن و مستقر شدن. اطمینان و آرامش یافتن. ( از اقرب الموارد ). آرام گرفتن. ( منتهی الارب ). || به سفر رفتن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

تن آسانی یا فراخی زندگانی

پیشنهاد کاربران

بپرس