وخشیدن

لغت نامه دهخدا

وخشیدن. [ وَ دَ ] ( مص ) فروزان بودن. افروختن. تافتن. تابان بودن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

پیشنهادِ واژه ( وَخش/وَخشیدن ) :
کارواژه یِ ( وَخش ) در زبانِ اوستایی به چمِ ( بزرگ شدن، افزودن، بالیدن، پیشرفت کردن ) و واژه یِ ( وَخشَ ) نیز به چمِ ( پیشرفت، بالش، فزونی ) بوده است. این کارواژه به همراه پیشوندهایِ ( آ، اوز، فر ) نیز آمده است. جالب است که بدانید در زبانِ آلمانی نیز کارواژه یِ ( wachsen بخوانید: وَکسِن ( وَکس. ِ ن ) ) به چمِ ( بزرگ شدن، روئیدن، رشد کردن، پیشروی کردن ) می باشد و واژه ( Wachstum بخوانید: وَکستوم ( وَکس. توم ) ) به چمِ ( افزایش، رشد ) می باشد. به روشنی می توان دید که واژگانِ ( وَخش ) و ( wachsen ) از نظر آوایی و معنایی به یکدیگر بسیار نزدیک هستند و از یک بُن و ریشه می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشنهادِ واژه : از آنجایی که واژه یِ ( wachsen ) از دو بخشِ ( wachs ) و نشانهِ مصدریِ ( en ) ساخته شده است می توان کارواژه یِ ( وَخشیدن: وَخش/نشانه ی مصدریِ ( یدَن ) ) را به چمِ ( افزودن، بالیدن، پیشرفت کردن یا توسعه دادن ) بکار گرفت. چنین فرآیندی در گذار از زبانهای باستانیِ ایرانی به زبانِ پارسیِ میانه رواگمند ( رایج ) بوده است.

وَخْشیدَنْ=وشخیدن=وخشستن=وشخستن
همه ، در گویش بختیاری به معنای " عطسه کردن " هستند ؛ اما کلمهٔ اول بیشتر به کار می رود .

بپرس