بسان چاه زمزم است چشم من
که کعبه وحوش شد سرای او.
منوچهری
به پرّی و به فرشته به حور و عین ، و وحوش به آدمی و به مرغ و به ماهی و به دواب.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 53 ).
زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش زو شده پنهان به دشت و کُه وحوش.
مولوی.
پلنگی که گردن کشد بروحوش به دام افتد از بهر خوردن چو موش.
سعدی.
|| مردمان بیابانی و غولها. ( ناظم الاطباء ).- خطوحوش ؛ خط هیروگلیف . ( یادداشت مرحوم دهخدا ).