وحم
لغت نامه دهخدا
وحم. [ وَ ] ( ع اِ ) آن چیز که زن حامله آرزو کند. ( مهذب الاسماء ). آرزوانه زن باردار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). هوسانه. ویارانه. آن چیز که آبستن آرزو کند. || آواز بال و پر مرغ که در پریدن برآید. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) سخت آزمند [ آرزومند ] شدن زن آبستن به خوردن چیزی و خواهانی جماع و خواهانی هر چیزی. ( منتهی الارب ). ویار کردن. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). و فعل آن از باب حسب و سمع است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بر آبستنی آرزو خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
آهنگ کردن و فعل آن ار باب ضرب است .
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید