وحدت ضدین

پیشنهاد کاربران

سخنی کوتاه در تائید اصل فلسفی و علمی وحدت دیالکتیکی ضدین و رد اصل امتناع اجتماع نقیضین در کلام و حکمت و عرفان دینی:
الف - هر مردی بدون استثناء حامل یک زن پنهانی و غیبی بصورت امکان استعلایی یا بالقوه و یا به شکل یک ایده یا الگوی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر در وجود خویش می باشد، بدون اینکه تاکنون به وجود آن واقف و آگاه گردیده باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

ب - هر زنی بدون استثناء حامل یک مرد پنهانی و غیبی بصورت امکان استعلایی یا بالقوه و یا به شکل یک ایده یا الگوی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر در وجود خویش می باشد، بدون اینکه تاکنون به وجود آن واقف و آگاه گردیده باشد.
معنای این سخن این است که هر فرد انسانی بطور همزمان از ترکیب دو نوع وجود آفریده شده است؛ یکی واقعیت محسوس و دیگری واقعیت محض و غیر محسوس یعنی ایده. این ایده ها یا الگوها ( به قول یانگ : کهن الگو ها ) در وجود افراد انسانی چیز دیگری نیستند، غیر از نیم زوج های همزاد و هم بازی و ملکوتی یا آسمانی و یا بهشتی افراد انسانی با ماهیت جنسی معکوس. این ایده های ثابت جای معینی در کالبد یا بدن را ندارند بلکه میتوان آنها را از جنس پدیده های ذهنی و خاطره های ناخودآگاه دانست. در تمام طول سلسله طویل حیات های فراوان دنیوی بین نظام های احسن آفرینش متوالی ( اول بین مبداء و معاد و پس از آن بین معادهای متوالی و بیشمار در طول سفر بی نهایت ) این ایده ها و واقعیت های محسوسِ حامل آنها در نوسان به سر خواهند برد، یعنی بهمراه جهش های کلی محتوای این جهان از یک حالت و کیفیت کلی به یک حالت و کیفیت کلی دیگر از طریق وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان، ایده ها به واقعیت محسوس تبدیل می گردند و از قوه به فعلیت در می آیند و واقعیت های محسوس به ایده ها تبدیل می گردند یا از فعلیت، دوباره به امکان استعلایی یا بالقوه می رسند. در اینجا لازم به اشاره می باشد که ملا صدرا بنیانگذار حکمت متعالیه به علت عدم علم و آگاهی به نوسانات متوالی محتوای جهان و نو آوری های کلی و تکامل محتوای کل جهان ، تبدیل مجدد فعلیت به قوه را نپذیرفته است. نوسان ایده ها و محسوسات در طول سلسله حیات های دنیوی ، تکرار مکررات محض و خسته کننده نمی باشند بلکه اصل تکامل در پشت آنها نهفته است. به این معنی که تبدیل دوباره یک امکانی که به فعلیت رسیده به قوه به این دلیل صورت می گیرد که این قوه در عالم بعدی با یک مرتبه و یک درجه تکاملی برتر نسبت به فعلیت قبلی به فعلیت می رسد و نه مساوی و برابر با آن. بهر حال در پایان سلسله طویل حیات های دنیوی در معاد یعنی پس از مراجعت یا بازگشت محتوای کل جهان به حالت بهشتی یا ملکوتی و یا آسمانی اولیه یعنی نظام احسن آفرینش مبداء، این دو نیم زوج ها که در طول سفر بصورت یک موجود ایده ای و نامحسوس و یک موجود واقعی و محسوس از عالمی به عالم دیگر پشت سر هم در نوسان بودند، سرانجام هردو بصورت یک زن و مرد در نهایت کمال ایده آل و بطور همزمان به ظهور می رسند و حیات بهشتی خودرا بصورت یک زوج بنیادی و خودی و غیر هم جنس آغار خواهند نمود. بطور کلی تر می توان باور داشت که عالم غیب و عالم شهود و یا عالم ایده ها و عالم محسوسات، در طول سفر بی نهایت غیر از حالت های بهشتی بطور دائم در حال نوسان در همدیگر می باشند مثل یک نوسانگر دو قطبی. ایده های افلاطونی یا الگوها یا مُثُل ( مثال ها یا سرمشق ها ) و یا رب النوع ها ، موجودات دیگری نیستند، غیر از موجوداتی که خداوند متعال در نظام احسن آفرینش مبداء آنها را از هستی یا وجود خویش و هرکدام را درسطح کمال زیبایی و خوبی آفریده و به آنها حیات جاودانه اهداء نموده است.
اگر بقیه ایده ها یا کهن الگوهای موجود در وجود افرادی انسانی ( یا ابعاد نُه گانه نهفته در کاتِ گوری هستی یا وجود انسان ) را بخواهم بیان کنم، سخن به درازا خواهد کشید. اما بطور اختصار : هر فرد انسانی در وجود خویش حامل نُه ایده یا الگوهای ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر بصورت نُه امکان استعلایی یا بالقوه می باشد.