وحدان

لغت نامه دهخدا

وحدان. [ وُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ واحد.( اقرب الموارد ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). به معنی یکی. ( آنندراج ). رجوع به واحد شود.

وحدان. [ وُ ] ( اِ ) مقابل شایگان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) :
بود الحق «تا»ی چند دیگر از وحدان ولیک
چون ممات و چون قنات و چون زدات و چون عذات
گفتم آخر شایگان خوش به از وحدان بد
فی المثل چون حادثاث ای از ورای حادثات.
انوری.

پیشنهاد کاربران

بپرس