وحج

لغت نامه دهخدا

وحج. [ وَ ح َ ] ( ع مص ) پناه گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ملتجی شدن. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) جای پناه. ( منتهی الارب ). ملجاء. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پناه گرفتن . جای پناه

پیشنهاد کاربران

بپرس