لغت نامه دهخدا
وجین. [ وَ / وِ ] ( اِ ) وجین کردن. پاک کردن کشت از علف هرزه و خودرو. ( ناظم الاطباء ). کندن علف های هرز از زمین زراعتی. واچین کردن. فرخوکردن کشت. گزین کردن کشت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) عمل کندن گیاه هرزاز میان مزرعه باغچه عمل پیراستن زمین از علفهای هرزه .
وجین کردن پاک کردن کشت از علف هرزه و خورده . کندن علف های هرز از زمین زراعتی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
انچه را امروز زبان پارسی می نامیم براستی زبان پارسی دری تنها یک شاخه از پارسی است و باید پارسی را گسترده تر دانست
ایرانیان یک مردمند و زبانششان زبان هم است بیگمان پارسی دری بی زبان مردم تبرستان بلوچ لر تالش کرمانج پشتون و دگر ایرانیان نمیتوانست پیدا شود
... [مشاهده متن کامل]
بیگمان واژ وجین بدین گونه اش تازگیها به همه جای ایران رسید پیشتر انرا نشنیده بودیم و برای نمونه در استان فارس وجین را پهر و پهار گویند
وجین/ویچین/
ویچیند/ویژیند/ویجیند/ویزیند
ویجیده/ویچیده/ویژیده/ویزیده/گزیده/ویچیه/ویژیه/ویجیه/ویژه/ویچین/گزین.
چیدن در پارسی هخامنشی از � جت/زد� خیزد جتا/ جتاتی/جناتی / ویجداتی /ویجناتی /ویجتا/ویجید/جتن، زتن، زدن/چدن/چیدن/ویژد/وژین/ویژه/گژین/گزین
ایرانیان یک مردمند و زبانششان زبان هم است بیگمان پارسی دری بی زبان مردم تبرستان بلوچ لر تالش کرمانج پشتون و دگر ایرانیان نمیتوانست پیدا شود
... [مشاهده متن کامل]
بیگمان واژ وجین بدین گونه اش تازگیها به همه جای ایران رسید پیشتر انرا نشنیده بودیم و برای نمونه در استان فارس وجین را پهر و پهار گویند
وجین/ویچین/
ویچیند/ویژیند/ویجیند/ویزیند
ویجیده/ویچیده/ویژیده/ویزیده/گزیده/ویچیه/ویژیه/ویجیه/ویژه/ویچین/گزین.
چیدن در پارسی هخامنشی از � جت/زد� خیزد جتا/ جتاتی/جناتی / ویجداتی /ویجناتی /ویجتا/ویجید/جتن، زتن، زدن/چدن/چیدن/ویژد/وژین/ویژه/گژین/گزین
وجین از مصدر وتن زبان مازندرانی ساخته شده است که ریشه در زبان سنسکریت دارد و به مانند همریشه هایش در این زبان همچون بوتن، بوج، وجنه و . . . به مچاله کردن و بیرون کشیدن و کندن اشاره دارد. زبان مازندرانی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
از زبان سنسکریت دگردیسی یافته و برای یافتن ریشه های واژگان نژاده و اصیل آن، بایستی زبان سنسکریت را جست و کاوید؛ نه زبان فارسی دری یا پهلوی و اوستایی و ترکی و عربی و مانند آن را.
وجین، واژه ای مازندرانی ست که به فارسی راه یافت. واژگان ساخته شده از مصدر وتن همچون وجنه، بوتن بوج و . . . به مچاله کردن، بیرون آوردن و کندن اشاره دارد؛ مانند ضرب المثل بنه بخرده آدم، دار وجنه!: انسان زمین خورده، درخت را از جا می کند!
چه چرت و پرتهایی -
وجین/گزین هیچ پیوندی با چیدنو چینه ندارد چیدن از چدن /کتن بچم کندن است
وجین/گزین هیچ پیوندی با چیدنو چینه ندارد چیدن از چدن /کتن بچم کندن است
احتمال داره از زبان مازندرانی وارد فارسی شده باشه.
وج در زبان مازندرانی به معنی کَن هست مثلا وجمبه یعنی می کنم, وجیمه یعنی میکندم و. . .
اِن یا ین هم یه پسوند هستند که تو کلمات زیادی به کار میرن مثل زکن, گوزن, برمن, بتیمن و. . .
وج در زبان مازندرانی به معنی کَن هست مثلا وجمبه یعنی می کنم, وجیمه یعنی میکندم و. . .
اِن یا ین هم یه پسوند هستند که تو کلمات زیادی به کار میرن مثل زکن, گوزن, برمن, بتیمن و. . .
عمل کندن و دور ریختن گیاههای هرزه ازمیان کشتزار
از فعل ترکی bi�mek ( بیچمک ) به معنی چیدن ، درو کردن گرفته شده که از آن کلمه bi�in ( بیچین ) به معنی چینش ، درو مشتق شده است.
"بیچین" بعد از ورود به فارسی به صورت "وجین" در آمده است.
"بیچین" بعد از ورود به فارسی به صورت "وجین" در آمده است.
واژه ی وجین با واژه ی وجدان همریشه است زیرا هر دو از واژه اوستایی vī - čina وی=وا چین=چیدن ، ویچین=گزین ) به دست آمده اند که به معنی به معنای بازشناختن ، تشخیص، تمیز دادن و سپس چیدن و بیرون کشیدن می باشد . همان طور که عمل وجین نیاز به تشخیص علف هرز و سپس چیدن آن مربوط است با وجدان که نیاز به تشخیص خوب و بد و سپس انتخاب و گزینش و یا حذف یکی از آن دو است.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]