وجس

لغت نامه دهخدا

وجس. [ وَ ] ( ع اِ ) آواز نرم وصوت خفی. ( ناظم الاطباء ). آواز نرم. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || آنچه در گوش خورد از آواز و جز آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آواز جماع. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بیم. ( منتهی الارب ). فزع قلب. ( اقرب الموارد ). هراس. || ( مص ) ترسیدن دل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). والفعل من ضرب و سمع قلیلاً. ( منتهی الارب ). ترسیدن و هول کردنی که حاصل شود از برآمدن صدا و آواز. فزع کردن و ترسیدن از آنچه در قلب افتد یا از آواز و جز آن که شنیده شود. ( اقرب الموارد ). || شنیدن گوش به حس. ( از اقرب الموارد از تاج العروس ): وجس الاذن ؛ سمع حسا. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

آواز نرم و صوت خفی یا بیم

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَوْجَسَ: خفیف و پنهانی احساس کرد (از وجس به معنای صدای آهسته است ، و ایجاس ، احساس آن صدا در دل است ،و در عبارت " فاوجس منهم خیفة " ایجاس خیفه در نفس ، احساس آن است ، البته آن احساسی که خفیف و پنهانی باشد ، یعنی آثارش در رنگ پوست آدمی بروز نکند وبرای همین ک...
تکرار در قرآن: ۳(بار)
فَزَع. فزعیکه در قلب افتد و یا از چیزیکه شنیده شده احساس شود چنانکه در قاموس گفته و نیز به معنی خفا و پنهانی است. ایجاس به معنی احساس است و نیز گویند «اَوْجَسَ خَوْفا» یعنی ترس را پنهان کرد. . موسی درخودش احساس خوف کرد یا خوف را در ضمیرش پنهان داشت. ایضا . همین طور در . در نهج البلاغه خطبه 4 فرموده: «لَمْ یُوجِسْ مُوسی «علیه السلام» خیفَةٌ عَلی نَفْسِهِ، أَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهالِ وَ دُوَلِ الضَّلالِ» موسی راجع به خودش نترسید بلکه از غلبه نادانان و حکومت گمراهان ترسید که جای حق را بگیرند و جهال از سحر ساحران فریب خورند.

پیشنهاد کاربران

بپرس