وجار

لغت نامه دهخدا

وجار. [ وِ / وَ ] ( ع اِ ) گله کفتار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جای گرگ و کفتار. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). سوراخ کفتار و جز آن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). جای ماندن کفتار و گرگ. ( غیاث اللغات ) ( نصاب ). ج ، اَوجِرَه ، وُجُر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) :
سمنزار گشته دیار سلاحف
چمنزار گشته وجار ثعالب.
حسن متکلم.
|| آب کند سیل از وادی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

گله کفتار . جای گرگ و کفتار

پیشنهاد کاربران

لانهٔ شیر
وجار = وجار ؛ بیابانهایی است میان مکه و بصره که در آن منزلی نیست ۰ توضیح : منزل ؛ به استراحت گاه و کاروانسرایی گفته میشود ؛ که به فاصله ی یک روز راه و یا بیشتر ؛ از همدیگر ساخته میشده ؛ و آب و غذا و محل استراحت ؛ برای انسانها و چهارپایان آنها فراهم بوده است

بپرس