بعد از آن گفتند ای بابای ما
شاه پیغامی فرستاد از وجا.
مولوی.
تا نباشد هیچ محسن بی وجاتا نماند هیچ خائن بی رجا.
مولوی.
|| ( مص ) سیلی زدن. ( غیاث اللغات ). || سوده شدن سم و نازک گشتن آن. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). زخم شدن پا از سفر کردن به پای برهنه. ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ). || ( ص ) ( ماء... ) آب بی خیر. ( منتهی الارب ). آب بد بی خیر. ( ناظم الاطباء ).وجا. [ وِ ] ( ع مص ) خصی کردن. || کشتن. ( غیاث اللغات ). رجوع به وِجاء شود.