وثیر
لغت نامه دهخدا
- فراش وثیر؛ فراش نرم پاسپرده. ( ناظم الاطباء ). || پوست جانوران درنده. || مرکبی است که از حریر و دیبا سازند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) بالشچه.
۳. (اسم ) پارچه ای که در آن جامه می پیچند.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید