وثاقت


مترادف وثاقت: استحکام، استواری، ثبات، اعتماد، وثوق

لغت نامه دهخدا

وثاقت. [ وَ ق َ ] ( از ع ، اِمص ) استواری : در وثاقت تحریر و لطف تقریر و دقت نظر بی نظیر. ( قاضی نوراﷲ ). رجوع به وثاقة شود.

وثاقة. [ وَ ق َ ] ( ع مص ) استوار شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر ). استوار گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || استوارکاری نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) محکم بودن استوار بودن . ۲ - موفق بودن طرف وثوق مردم بودن . ۳ - ( اسم ) استحکام استواری . ۴ - موثقی معتمدی .

فرهنگ معین

(وَ قَ ) [ ع . وثاقة ] (اِمص . ) ۱ - استحکام ، استواری . ۲ - موثقی ، معتمدی .

پیشنهاد کاربران

روراستی
راستمداری
راستپیمایی
پختگی
ورزیدگی
آزمودگی
استواری
ارجمندی
گرانمایگی
بزرگی
سرشناسی
فرهیختگی
والایی
فرازمندی
مهتری
افزون بر "استواری" می توان "سَخته بودن" یا "سختگی" و نیز "گران سنگی" را پیشنهاد کرد. همچنین می توان به نوبرساخته هایی همچون "اُسته بودن" یا" اُستگی" فکر کرد.
نیز چون وثاقت در معنای معتبربودن به کار می رود می توان همه این واژگان را درین معنا نیز به کار برد و دیگر برابرهایی همچون "روایی"، "پایمندی"، "ارزندگی"، "روامندی" و "روامایگی" را به پیش آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

در برابر واژه تازی وثاقت ، واژه پارسی "استواری" را داریم

بپرس