لغت نامه دهخدا
وثاقة. [ وَ ق َ ] ( ع مص ) استوار شدن. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( تاج المصادر ). استوار گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || استوارکاری نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
روراستی
راستمداری
راستپیمایی
پختگی
ورزیدگی
آزمودگی
استواری
ارجمندی
گرانمایگی
بزرگی
سرشناسی
فرهیختگی
والایی
فرازمندی
مهتری
راستمداری
راستپیمایی
پختگی
ورزیدگی
آزمودگی
استواری
ارجمندی
گرانمایگی
بزرگی
سرشناسی
فرهیختگی
والایی
فرازمندی
مهتری
افزون بر "استواری" می توان "سَخته بودن" یا "سختگی" و نیز "گران سنگی" را پیشنهاد کرد. همچنین می توان به نوبرساخته هایی همچون "اُسته بودن" یا" اُستگی" فکر کرد.
نیز چون وثاقت در معنای معتبربودن به کار می رود می توان همه این واژگان را درین معنا نیز به کار برد و دیگر برابرهایی همچون "روایی"، "پایمندی"، "ارزندگی"، "روامندی" و "روامایگی" را به پیش آورد.
... [مشاهده متن کامل]
نیز چون وثاقت در معنای معتبربودن به کار می رود می توان همه این واژگان را درین معنا نیز به کار برد و دیگر برابرهایی همچون "روایی"، "پایمندی"، "ارزندگی"، "روامندی" و "روامایگی" را به پیش آورد.
... [مشاهده متن کامل]
در برابر واژه تازی وثاقت ، واژه پارسی "استواری" را داریم