وبی

لغت نامه دهخدا

وبی. [ وَ بی ی ] ( ع ص ) وباخیز. وباآور. وبائی : این ساعت موسم تابستان رسید و هوای جرجان وبی و عفین است. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - وبا خیز. ۲ - مرض خیز : (( بقعتی نیست نزه تر از گرگان و طبرستان اما سخت و بی است ... ) )

پیشنهاد کاربران

واژه "لیکن" در عربی برگرفته است از واژه ای در پارسی است، این واژه "لیکن" در پارسی شده است "ولیکن" و سپس شده است "ولیک" و در پایان "ولی" ای که امروزه به نادرستی ریشه آن را "ولیکن" عربی میخوانند.
نیاز است که به دو چیز نِگاه کنیم:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - واژه نامه دهخدا زیر همین واژه "ولی" ریشه آن را "بیک" پارسی خوانده است.
2 - در انگلیسی واژه "but" کوتاه شده "be out" است که "out" در انگلیسی برابر "بی" در پارسی است.
"بیک" همین "بی" است که ریخت دیگر آن در گذشته بوده است.
با این دو چیز، واژه "وبی" به جای "ولی" ساخته می شود که هم جور با واژه نامه دهخدا است و هم در انگلیسی هم چنین چیزی بکار برده شده است.
پس دوستان، به جای "وَلی" بگوییم "وَبی" یا اگر هم همین "ولی" را میگوییم، نگوییم که این واژه از "لیکن" عربی می آید، که از "بی" در پارسی می آید و همریشه است با "but" در انگلیسی.

تنظیم جدید اوجی واتساب

بپرس