وبل

لغت نامه دهخدا

وبل.[ وَ ] ( ع اِ ) باران بزرگ قطره. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). باران درشت و شدید. || ( مص ) باران بزرگ قطره باریدن آسمان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). باران به نهیب و بزرگ قطره باریدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || سخت راندن صید را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سخت راندن نخچیر را. ( ناظم الاطباء ). || به چوب دستی زدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ناگوارد و گران گردیدن. || چراگاه ناگواردناک شدن زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

وبل. [ وَ ب َ ] ( ع مص ) به معنی وَبالَة. ( المنجد ). رجوع به وبالة شود.

وبل. [ وُ ب ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ وبیل. ( منتهی الارب ). رجوع به وبیل شود. || ج ِ وبیلة. ( منتهی الارب ). رجوع به وبیلة شود.

فرهنگ فارسی

جمع بیل یا جمع وبیله

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۸(بار)
اصل وَبْل چنانکه طبرسی فرموده به معنی شدت است، وابِل به معنی باران شدید و تند می‏باشد. در مصباح گوید: «وزبَلَ الشَّیْ‏ء:اِشْتَّدٌ» وَبیل به معنی شدید است. راغب می‏گوید: وَبْل وابِل بارانی است سنگین دانه و به مناسبت سنگینی به کاریکه از ضررش ترسند گویند وَبال. . مانند باغیکه در بلندی واقع است، باران تندی به آن رسیده و میوه‏اش را دوبرابر داده است. وابل سه بار در قرآن مجید ذکر شده است: .

پیشنهاد کاربران

بپرس