وایه


مترادف وایه: آرزو، امید، حاجت، مراد

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

( وأیة ) وأیة. [ وَءْ ی َ ] ( ع اِ ) وَئیّة. دیگ فراخ. || کاسه فراخ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
وایه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) ضروری. مرادف بایا و بر این قیاس است وای است و وایسته. ( از آنندراج ) ( انجمن آرا ). ضروری. حاجت. مراد. مطلوب.دربایست. دروا. بایسته. محتاج الیه. بایا. وایا. نیازی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). حاجت باشد و آن را اندربایست و نیاز هم گویند. ( فرهنگ خطی اوبهی ). خواهش و آرزو، و این از اهل زبان بتحقیق پیوسته و با لفظ برداشتن و داشتن و رسیدن مستعمل. ( آنندراج ). غرض. ( از فرهنگ شعوری ) :
تا ز درگاه جود او شب و روز
سایلان را روا شود وایه.
آغاجی ( از یادداشتهای لغت نامه ).
رجوع شود به احوال و اشعار رودکی ص 1171.
چو کاتبی به شب هجر وایه ام اجل است
چه وایه ای که به صد وای وای می طلبم.
کاتبی.
ز درد وای وائی وایه بردار
بشوران گریه را گر های های است.
ظهوری ( از بهار عجم ).
وایه جامی همین لعلت بود
گر نیاید وایه او وای وای.
جامی ( از فرهنگ شعوری ج 2 ص 420 ).
عزیزان خوش آمدید و هر یک وایه ای دارید. در مجلس درویشان سلامتی مانده و ملامتی. ( مزارات کرمان ص 35 ).
ز شور عشق ظهوری به وایه ای نرسی
اگر نه مایه چیز تو در سفر باشد.
ظهوری ( از آنندراج ).
چنین گر دهد وایه شاعران
به شعری رسد پایه شاعران.
ظهوری ( از آنندراج ).
با علم ریائی نتوان طالب حق شد
باشد که ببندی ز جهان وایه دیگر.
محسن تأثیر ( از بهار عجم ).
گر کام وحید از تو طلب کرد نرنجی
جز سوختن خویش دگر وایه ندارد.
میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).
|| آگاهی و خبرداری :
سخن گفتن به جاهل بس خطایی است
سخن بی وایه گفتن ژاژخائی است.
عنصری ( از فرهنگ شعوری ج 2 ص 420 ).
|| حصه. نصیب. لذّت. ( از فرهنگ شعوری ) :
زیر پا آور هوای نفس را
کم بدو ده وایه های نفس را.
عطار ( از فرهنگ شعوری ج 2 ص 420 ).
|| مجازاً به معنی مقدمه. || مجازاً به معنی معتاد هر روزه مثل خوراک کوکنار و افیون. ( غیاث اللغات از مصطلحات و چراغ هدایت ).

وایه.[ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) نام بوته ای است شبیه به کُرزنگ.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - چیز ضروری محتاج الیه . ۲ - حاجت مراد.
دیگ فراخ یا کاسه فراخ

فرهنگ معین

(یِ ) (اِ. ) ۱ - بهره . ۲ - حاجت ، مراد.

فرهنگ عمید

= وایا

واژه نامه بختیاریکا

آرزو

دانشنامه عمومی

وایه ( به ایتالیایی: Vaie ) یک کومونه در ایتالیا است که در استان تورین واقع شده است. [ ۱] وایه ۷٫۱ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۴۱۳ نفر جمعیت دارد.
عکس وایهعکس وایه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کُر کُر لر لر لر بختیاری
ماچش کنی وایه دلت درآری
وایه=خایه
خدو و وایه و . یر چو سنگ و جامه خواب
شداست ساخته باقی بر او چه پیوندم
سوزنی سمرقندی
وایه = حسرت
کُر کُر لر لر لر بختیاری
ماچش کنی وایه دلت درآری
اینکه دهخدا گفته از بایا است به گمانم نادرست است وایه از دو چیز تواند بود:
۱ - یکی بویه که ریشه ان از بود است ( این بود را بود بودن و هست نپندارید در این بود د از ریشه است و و انرا در نام بودا و بیدار می بینیم ) و در شاهنامه هم. بویه امده .
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - و دیگر از واستن ریشه خواستن است در پارسی واژگانی را که امروز خواجه و خواهر و خوان و خوار و خواستن ( خوایه ) میگوییم در اغاز بی خ بوده چون واجه و واهر و وان و وار و واستن و وایه و هنوز بسیاری جا خواهم را وایم و مایم گویند ( و/م نیز بهم میگردند ) و این نزدیک تر است
اگر مردانه عزم دوست داری
به ترک وایه گفتن سهل کاری ست
نزاری قهستانی
یک وایه دیگر هم به معنی خایه است
خدو و وایه و ایر چو سنگ و جامه خواب
شداست ساخته باقی بر او چه پیوندم
سوزنی سمرقندی

بهترین گزینه برای اشتهای عربی، واژه� وایه� است
که در لُری هم بکار می رود.
سعدی میگه
خاطر از وایه خود خالی کن. زین هنر پایه خود عالی کن.