وایافتن

لغت نامه دهخدا

وایافتن. [ت َ ] ( مص مرکب ) بازیافتن. ( یادداشت های مرحوم دهخدا ). دریافتن و ادراک نمودن. ( از آنندراج ) :
گفتا خرم از میانه گم بود
وایافتنش به اشتلم بود.
نظامی.
این رشته قضا نه آن چنان تافت
کو را سررشته واتوان یافت.
نظامی.
ز خلق آن چنان برد پیوند را
که سگ وانیابدخداوند را.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

پیشنهادِ واژه: "وایافتن" به چمِ " الهام گرفتن، وحی گرفتن"
"وایافتن" برآمده از 1 - پیشوندِ جدایی پذیرِ "وا"2 - پیشوندِ جدایی ناپذیرِ "ی" و 3 - کارواژه یِ " آفتن" با بُنِ کُنونیِ " آب" است ( به زیر واژه یِ " آفتن" در همین تارنما مراجعه کنید. )
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوندِ "وا" در اینجا عملگرِ پیشوندیِ " از چیزی/ازکسی" است و رویهم رفته "وایافتن" به چمِ " از کسی/چیزی یافتن" است.
فرآیندِ " الهام/وحی گرفتن" همواره " ازکسی یا چیزی" انجام می پذیرد، پس ما از پیشوندِ " وا" بهره می گیریم.
( درباره یِ نزدیکیِ معناییِ کارواژه هایِ "الهام/وحی گرفتن" و " کارواژه یِ "یافتن" به زیرواژه یِ " آفتن" /بخشِ "واژه نامه بختیاریکا " مراجعه کنید. )
. . . . . . . . . . . . . . . .
به جایِ واژگانِ " الهام، الهام گیری، وحی" از همین کارواژه یِ " وایافتَن" میتوان واژگانی همچون "وایابه، وایابِش، وایافت، وایافتگی و. . . " را بیرون کشید.

بپرس