واگیردار

/vAgirdAr/

معنی انگلیسی:
contagion, communicable, transmissible, catching, contagious, epidemic, infectious, transmittable, contagious

لغت نامه دهخدا

واگیردار. ( نف مرکب ) مسری. ساری. مرضی که از بیمار به اطرافیان سرایت کند. مرضی بودار. رجوع به واگیر داشتن شود.

فرهنگ فارسی

(صفت ) مرضی که از بیمار به دیگران سرایت کند ساری .

فرهنگ معین

(ص فا. ) مرضی که از بیمار به دیگران سرایت کند، ساری .

مترادف ها

contagious (صفت)
ساری، واگیر، مسری، واگیردار

zymotic (صفت)
مسری، واگیردار، تخمیری، عفونی

فارسی به عربی

معدی

پیشنهاد کاربران

🔸 واگیر و واگیردار
🔹 �واگیر� از دو جزء ساخته شده است: پیشوند �وا� و بن مضارع مصدر گرفتن یعنی �گیر�. پیشوند �وا� معانی بسیاری دارد. یکی از معانی آن �باز� به معنای �دوباره� است و �وا� در واگیر به معنای �بازگیر�، �دوباره گیرنده� یا �بازگیرنده� است. �گیر� در این واژه بن مضارعی است که معنای فاعلی دارد. در پزشکی نیز به بیماری‏ هایی که امکان دارد از فردی به فرد دیگر انتقال یابد �واگیر� گفته می‏ شود.
...
[مشاهده متن کامل]

حال، اگر بن مضارع داشتن یعنی �دار� را به �واگیر� اضافه کنیم و واژۀ واگیردار را بسازیم، می‏ شود �دوباره گیرنده دارنده�. در این صورت، افزون بر این‏که هیچ معنایی به آن نیفزوده ‏ایم، معنای اصلی آن را نیز مخدوش و مبهم کرده‏ ایم. بنابراین، واژۀ �واگیردار� نادرست است؛ زیرا از نظر معنایی به وند یا واژۀ دیگری نیاز نداریم و اگر وند یا واژه‏ای به واژۀ �واگیر� بیفزاییم که همان معنای واگیر را منتقل کند، معنای آن را مخدوش کرده ‏ایم.

مسری

بپرس