واگذار کردن


معنی انگلیسی:
allot, concede, donate, give, leave, relegate, relinquish, render, transfer, yield, entrust, assign, to leave, to give, to make or turn over, to transfer

لغت نامه دهخدا

واگذار کردن. [ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) واگذار نمودن. تفویض کردن. تسلیم کردن. ( ناظم الاطباء ). سپردن. تحویل دادن. انتقال دادن ملکی یا مالی را به کسی : خانه را به او واگذار کردم. || ترک کردن. ( ناظم الاطباء ). رها کردن. یله کردن. دست برداشتن از چیزی. || سپردن. حواله کردن. محول کردن.
- واگذار کردن به خدا ؛ حواله به خدا کردن. به خدا سپردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - تسلیم کردن ۲ .- ترک کردن . ۳ - بعهد. کسی محول کردن :(( ادار. هر قسمت ازکشور خود رابیکی ازامرا واگذار کرد. ) )

مترادف ها

abandon (فعل)
رها کردن، تسلیم شدن، ترک گفتن، واگذار کردن، تبعید کردن، دل کندن

surrender (فعل)
رها کردن، تسلیم شدن، واگذار کردن، سپردن، تحویل دادن

concede (فعل)
واگذار کردن، تصدیق کردن، دادن

cede (فعل)
واگذار کردن، صرفنظر کردن از، تسلیم کردن

assign (فعل)
واگذار کردن، اختصاص دادن، گماشتن، معین کردن، تعیین کردن، مقرر داشتن، بخش کردن، ارجاع کردن، قلمداد کردن، ذکر کردن

relegate (فعل)
واگذار کردن، طبقه بندی کردن، انداختن، منتسب کردن

give (فعل)
واگذار کردن، بخشیدن، دادن، تخصیص دادن، اتفاق افتادن، گریه کردن، عطاء کردن، ارائه دادن، رساندن، بیان کردن، افکندن، شرح دادن، نسبت دادن به، بمعرض نمایش گذاشتن، تقدیم داشتن

transfer (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، منتقل کردن

abdicate (فعل)
ترک گفتن، واگذار کردن، تفویض کردن، محروم شدن، کناره گیری کردن، استعفا دادن

admit (فعل)
واگذار کردن، رضایت دادن، پذیرفتن، تصدیق کردن، راضی شدن، دادن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، زیر بار رفتن، اعطاء کردن

quitclaim (فعل)
واگذار کردن، چشم پوشیدن از

title (فعل)
واگذار کردن، عنوان نوشتن، لقب دادن، نام نهادن، عنوان دادن به

make over (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، دوباره ساختن

remise (فعل)
واگذار کردن، انتقال دادن، گذشت کردن

vest (فعل)
واگذار کردن، پوشاندن، اعطا کردن، محول کردن

entrust (فعل)
واگذار کردن، سپردن، بامانت سپردن

intrust (فعل)
واگذار کردن، سپردن، بامانت سپردن

give over (فعل)
واگذار کردن، ترک کردن، واگذاردن، دست کشیدن از

yield (فعل)
واگذار کردن، ثمر دادن، ارزانی داشتن، تسلیم کردن یا شدن

فارسی به عربی

اترک , استسلام , اعط , تنازل , خصص , نقل
ائتمن , حیویة , صدریة , عنوان , محصول

پیشنهاد کاربران

leave sth in possession of someone
سپردن . . . . .
بازگذاشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) سپردن. تفویض کردن. ( ناظم الاطباء ) . تفویض. ( صراح اللغه ) . مفوض کردن :
بلبلا مژده ٔ بهار بیار
خبر بد به بوم بازگذار.
سعدی ( گلستان ) .
کار خود گر بخدا بازگذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی.
حافظ.
در اختیار نهادن
تفویض داشتن ، تفویض
چیزی/کسی را به تصرف کسی گذاردن
اخلاص
Render
ارجاع
سپردن

بپرس