واکفیدن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاک دادن و شکافتن میوه های رسیده و جز آن. ( ناظم الاطباء ). شکافتن. کفته شدن. شکافتن و ترکیدن پوست میوه : تا گلستانشان سوی تو بشکفدمیوه های پخته بر خود واکفد.مولوی.ز آنکه چون مغزش درآکند و رسیدپوست ها شد بس رقیق و واکفید.مولوی.واکفیدن. [ ک ُ دَ ] ( مص مرکب ) آب در گلو شکستن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به واکفتیدن شود.
شکافته شدن، ترکیدن و باز شدن پوست میوه: تا گلستانشان سوی تو بشکفد / میوه های پخته بر خود واکفد (مولوی۱: ۳۵۳ ).
ترکیدنشکفتن پوست میوه یا هر جیزیباز شدن پوست میوه بعلت رسیدگیزانک چون مغزش در آگند و رسیدپوستها شد بس رقیق و واکفید✏ �مولانا�+ عکس و لینک