واژگونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ) بر وزن و معنی باژگونه است که برگشته و معکوس و مقلوب باشد. ( از برهان ). وارون. وارونه. واژگون. واژون. باشگونه. باشگون. باشگونه. || نامبارک. ( برهان ). شوم. نحس : همان است کاین واژگونه جهان یکی را برد دیگر آرد روان.
فردوسی.
بفرمود تابر هیونان مست نشینند و گیرند اسبان به دست بر آن واژگونه دولشکر دمان شبیخون برآرند از ناگهان.
فردوسی.
فرهنگ فارسی
(صفت ) ۱ - سرنگون وارون .۲ - یا نسبت واژگونه . عکس نسبت ۳ - آنکه رفتارش نادرست و نامعقول باشد : (( همانست کین واژگونه جهان یکی را بر دیگر آرد دوان . ) ۳ - شوم نامبارک نحس . ۴- بدبخت بخت برگشته : (( بران واژگونه دو لشکر دمان شبیخون بر آردن از ناگهان . ) ) بر وزن و معنی باژگونه است مه بر گشته و معکوس و مقلوب باشد وارون.