واژگونه

/vAZgune/

مترادف واژگونه: باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون، بخت برگشته، مفلوک، شوم، منحوس، نامیمون، نحس

معنی انگلیسی:
reverse

لغت نامه دهخدا

واژگونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص ) بر وزن و معنی باژگونه است که برگشته و معکوس و مقلوب باشد. ( از برهان ). وارون. وارونه. واژگون. واژون. باشگونه. باشگون. باشگونه. || نامبارک. ( برهان ). شوم. نحس :
همان است کاین واژگونه جهان
یکی را برد دیگر آرد روان.
فردوسی.
بفرمود تابر هیونان مست
نشینند و گیرند اسبان به دست
بر آن واژگونه دولشکر دمان
شبیخون برآرند از ناگهان.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱ - سرنگون وارون .۲ - یا نسبت واژگونه . عکس نسبت ۳ - آنکه رفتارش نادرست و نامعقول باشد : (( همانست کین واژگونه جهان یکی را بر دیگر آرد دوان . ) ۳ - شوم نامبارک نحس . ۴- بدبخت بخت برگشته : (( بران واژگونه دو لشکر دمان شبیخون بر آردن از ناگهان . ) )
بر وزن و معنی باژگونه است مه بر گشته و معکوس و مقلوب باشد وارون.

پیشنهاد کاربران

بپرس