واژن

پیشنهاد کاربران

از برابرهای فارسی گفته شده، برخی از وات های ناپارسی استفاده کرده اند/وات ص را نباید در واژه هایی که تازی ( عربی ) نیستند، بکار برد. ( هرچند شوربختانه این اشتباه در آموزش و خط رسمی کشور نهادینه شده است )
جنین = زه
رحم = زهدان
واژن = زهراه
ما اهالی قدیمی شهر تهران که پشت در پشت الان بیش از صدوپنجاه سال است در شهر تهران هستیم ، آلت تناسلی زن را فقط و فقط به یک شکل مینویسیم و میخوانیم ، به این شکل : ( کُس ) ، ولی الان فضای مجازی را که میبینم
...
[مشاهده متن کامل]
کاربران با هم چت میکنند به همه شکلی مینویسند ، کوس ، کوص ، کص ، کوث ، کُث ، یا میگویند : مهبل ، فرج ، واژن و. . . . الی آخر . حالا کدام یک واقعا صحیح است ، باید اساتید و متخصصین زبان فارسی نظر بفرمایند

از زبانهای دیگر و لهجه های دیگر بیخبرم ، ولی ما اهالی قدیمی شهر تهران ، آلت تناسلی زن را فقط به این شکل مینویسیم: ( کُس ) ، تلفظ کُس با کَس فرق دارد ، کَس اشاره به شخص است ، مثلا فلان کَس آدم خوبی است
...
[مشاهده متن کامل]
، حالا یه عده نامهای دیگری برای آلت تناسلی زن میگویند و مینویسند مانند : کوص ، کُص ، کوث ، کُث ، مهبل ، فرج ، واژن و. . . ، که باید اساتید و متخصصین این امر بگویند که واقعا کدام صحیح است

هاون . کنایه از فرج زن یعنی موضع جماع ایشان هم هست. فرج زن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) . این کلمه در عربی به صورتهای هاوَن و هاوُن و هاوون آمده است.
Eve's custom house
obsolete The vagina. The phrase refers to the Biblical Eve.
واژن برابر است با کص.
کس میشه شخص ولی کُص اشاره به واژن داره و با شنیدن واژه کص و مخصوصا خوندنش سریع همون قسمت مورد نظر بدن انسان مونث به ذهنمون میاد.
عربها اصلا به واژن نمیگن کص بلکه واژن به عربی میشه: کس، مهبل، بظر، فرج، طبون.
...
[مشاهده متن کامل]

برای اشاره به واژن:
کص ✅
کس ❌
کث ❌
کوص ❌
کوس ❌
کوث ❌

کص
حر. [ ح ِرر ] ( ع اِ ) شرم زن. عورت زن. فرج زن. لغتی است از حِر مخففه که در حِرْح مذکور است. ( منتهی الارب ) . رجوع به حرح شود. ج ، احراح :
این هجو را جواب کن ار مرد شاعری
ای تو و شعرت ازدر مخراق و مخرقه
ورنه برو به کون زن خویش پای سای
ای حر مادرت بسر خر محرقه.
سوزنی.
زندگی
گویش تهرانی
عورت:زندگیش پیدا بود!
abraham’s bosom n.
[punning on the biblical use meaning the ‘abode of the dead’, e. g. at Luke 16:22: ‘The beggar died, and was carried by the angels into Abraham’s bosom. ’ In both SE and sl. senses the implication is of ‘lying on’]
the vagina
open charms ( n. ) ( also open C, wide C )
the vagina
middle kingdom ( n. ) [a pun on SE Middle Kingdom, in ancient Egypt, the 11th and 12th dynasties ( 22–18C BC ) , doubtless a back - handed tribute to the Victorian fascination with things Egyptian]=
the vagina
nature’s treasury ( n. ) ( also nature’s workshop, treasury of love )
the vagina
two - leaved book ( n. )
the vagina
bear - garden ( n. )
the vagina
wayside ditch n
also wayside fountain
the vagina
way - in
south of the border
( US ) below the waist, usu. referring to the vagina
road to a christening ( n. ) ( also road to heaven, way to heaven ) =
the vagina
beauty spot ( n. )
the vagina; one of a number of terms linking the female genital area with nature.
hairburger ( n. ) =
( US ) the female genitals
fuckhole ( n. ) [hole n. 1 ( 1b ) ]
the vagina; the female genitals
fuck funnel ( n. )
( US ) the vagina
mother of all souls ( n. ) [a blasphemous joke]=
the vagina
dead - end street ( n. ) [synon. for cul - de - sac; there is in dead an extra implication of passivity on the woman’s part]=
the vagina
Miss Brown ( n. ) ( also brown madam, Madam Brown ) [joc. /euph. use of proper name; Grose’s ms text makes it clear that Farmer ( 1896 ) is a misreading]
the vagina
Venus’s mark n. =
the vagina
Venus’s glove n
the vagina
c. 1602 [UK] Shakespeare Troilus and Cressida IV v: Your quondam wife swears still by Venus’ glove
dark hole ( n. ) = the vagina
Venus’s highway n.
also Venus’s anvil, . . . court, …cradle, . . . cup, . . . field, . . . hall, . . . honeypot, . . . mark, . . . wrinkle, garden of Venus, grove of…, gulf of. . . , hill of. . . , mount of…, mouth of…, shrine of. . . , temple of…=
[lit. euph. ]
the vagina
garden of Eden ( n. ) ( also garden of Venus ) [play on SE]=
the vagina
garden of delight ( n. ) [play on SE]=
the vagina
garden n.
also garden stuff=
1. the vagina, thus garden hedge, the female pubic hair.
2. pubic hair
rose n.
[literary euph. ]=
the vagina, esp. of a virgin; thus pluck a rose, to deflower
flower - pot ( n. )
the vagina.
lock of ( all ) locks ( n. )
the vagina
keyhole n.
[SE/key n. 1 hole n. 1 ( 1b ) ]
the vagina.
gatehouse n. =
the vagina
water - kettle ( n. )
( mid - 17C ) the vagina
waterbox ( n. ) ( also watercourse, watergap , watergate ) [note D’Urfey, Pills to Purge Melancholy ( 1719 ) : ‘She knew him for a Workman that had the ready skill / To open well her Water - gate, and best supply her Mill’]=
the vagina
love lane n.
the vagina.
love’s paradise ( n. )
the vagina.
love hole ( n. )
( US ) the vagina
love crack
love box ( n. ) [box n. 1 ( 1a ) /SE box]
( US ) the female genitals
moneybox ( n. ) ( also moneybag ) [its commercial potential]
the vagina
Irish fortune ( n. )
the vagina
" زَه" یا زِه، بن کنونی کارواژه " زَهیدن" به چم زاییدن ( بچه آوردن ) است، بر همین پایه "درد زه" چم [درد زایمان] دارد.
زه به چم بچه و کودک بوده و زهیدن برابر با بچه آوردن است که کم کم به ریخت زاییدن ساده شده.
زهدان = جای بچه، بچه گاه
زِهراه = واژن، زایش راه
معادل واژن در زبان طبری ( زبان مازندرانی ) واژه هایی مانند: بند ( bend ) و پپش ( papesh ) و پپوش ( paposh ) و پپوس ( papos ) هست.
دنبال یک مترادف برای این کلمه میگردم هر جا میرم کلمه فیلتر شده واقعا مسخرس کلمه ها هم سانسور شده. . . . یک مترادف ادبی تر هست آیا؟
واژن
وا یا، وان یا بان یعنی حفاظت کردن یا نگهبان یا حافظ مثا واژه درواز ه وان یا دربازه بان یا نگه بان سایه بان یا سایه وان یا وان آب
ژن یا جین یا سین یا چین یا شین هم گویشی از واژه زن میباشد و زن یعنی هستی و زندگی دهنده
...
[مشاهده متن کامل]

واژن یعنی نگهبان زندگی و هستی این تعریف به این دلیل است که زن چون هستی و زندگی دهنده است ومحل آفرینش یک انسان دیگر را نامش را واژن یعنی نگهبان آفرینش یا نگهبان هستی نهاده اند.

مغز معیوبتانه . . . . . .
دستگاه تولید مثل در زنان
در زبان عامیانه کس . انتهای رحم که الت نر از وارد اون میشه . واژن از نقاط شهرانی و تحریک کننده است
سرچشمه نیل ؛ کنایه از شرم زن :
به سرچشمه نیل رغبت نمود
که آن پایه را دیده نادیده بود.
نظامی.
دنبال معنیش نباش، درکش کن
عضوی ازبدن دختران و زنان در بین پا هایشان، برای تولید مثل و برقراری سکس یا همون رابطه ی جنسی با مرد
عضوی از دستگاه تولید مثل در زنان که مخصوص رابطه جنسی با مرد است
چوْز. ( از جهانگیری )
عضو دو است چوز و کون ، نیست در این چرا و چون
کون ز پی خواص دان ، چوز برای جمهره.
سوزنی.
طرفه که در وقت سفر کردنش
مهر زند بر در چوز زنش.
سوزنی.
گر زنی چوزش نهی چیزش بده
...
[مشاهده متن کامل]

بشنو این از من که کار افتاده ام
گادن مفتی نمی ارزد بهیچ
من زن مفتی مکرر گاده ام.

منابع• https://hazldehkhoda.blogsky.com/1394/05/23/post-19/نهادن
امروز یه اسم و فامیل شنیدم به نام : کیوان واژن !!! گفتم با خودم سرچ کنمببینم فامیلی این بنده خدا چرا اینجوریه
😔😄😔
دوستان غالبا تعریف میکنن درحالیکه واژه برابر در فارسی باید عنوان بشه. یه عزیزی گفت چوزه بنظر نمیاد فارسی باشه احتمالا لهجه محلی بایدباشه. مطالعه کنیم بنویسیم.
واژن اگر بشه میشه
اندام جنسی که بین پاهای زن قرار دارد و وسیله تولید مثل و رابطه جنسی زن است
دستگاه تولید دخترانه 🧘🏻‍♀️🤽‍♀️🤸‍♀️💃🏻
عضوی از بدن که در میان دو پایِ جنس ماده انسان قرار دارد. محل برقرار رابطه جنس به جنس نر و ماده.
قسمت پایانی دستگاه تولید مثل
برابر پارسی واژن , واژه ی چوْز یا چوزه است
واژن | Vagina
انگلیسی و فارسی
دستگاه تولید مثل زنانه
دستگاه رابطه جنسی
قسمت پایانی دستگاه تولید مثل
عضوی برای رابطه جنسی با مرد
قسمت انتهایی دستگان تولید مثل در زنان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٧١)

بپرس