واپس گفتن. [ پ َ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) بازگفتن. واگو کردن. بازگو کردن : چو سایه روسیاه آنکس نشیندکه واپس گوید آنچ از پیش بیند.نظامی.گنج کسی برد که با کس نگفت نطق کسی یافت که واپس نگفت.خواجو.و رجوع به واپس شود.