واپس بردن. [ پ َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) بازپس بردن. || اعاده دادن. عقب بردن. از عقب بردن. ( ناظم الاطباء ). اخناس. ( تاج المصادر بیهقی ). ارجاه. ( زوزنی ) : چو سیب رخ نهم بر دست شاهان سبد واپس برد سیب سپاهان.نظامی.گر او میبرد سوی آتش سجودتو واپس چرا میبری دست جود.سعدی ( بوستان ).