واپرسیدن

لغت نامه دهخدا

واپرسیدن. [ پ ُ دَ ] ( مص مرکب ) دوباره سؤال کردن. || تفتیش کردن. ( ناظم الاطباء ). || دریافت کردن. ( آنندراج از فرهنگ فرنگ ). || بازپرسیدن. استفسار نمودن. ( آنندراج ) :
یکی ژند و اُست آر با برسمت
بگو پاسخ از هرچه واپرسمت.
فردوسی.
صبح شد هدهد جاسوس کز او واپرسند
کوس شد طوطی غماز کز او واشنوند.
خاقانی.
کاین چه شاید بود واپرسم از او
که چه میسازی ز حلقه تو بتو.
مولوی.
و رجوع به پرسیدن و بازپرسیدن و «وا»شود.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - مجددا پرسیدن . ۲ - پرسیدن سوال کردن : چو شهر لواط و یرانم چو چشم لوط حیرانم سبب خواهم که وا پرسم ندارم زهره و یارا ( دیوان کبیر۲ ) : ۱ - باز پرسی کردن تحقیق کردن : (( صبح شدن هدهد جاسوس کز او را پرسند کوس شد طوطی غماز کز او وا شنوند . ) ) ( خاقانی . سج. ۱٠٠ )
دوباره سئوال کردن . یا دریافت کردن .

فرهنگ عمید

بازپرسیدن، بازپرسی کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس