واویلاه. [ وَ ] ( ع صوت مرکب ) واویلا. دریغا! افسوس ! رجوع به واویلا شود.
فرهنگ فارسی
( واویلا ه ) افسوس . دریغ . یا واویلاکردن . یا واویلا گفتن . یا واویلاکنان . در حال واویلا گفتن : تنی چند از معارف و مشاهیر برخاستند و بحضرت غزنین آمدند و جامه ها بدریدند و سرها برهنه کردند و واویلاکنان ببازار غزنین در آمدند . توضیح ویل در آمدن بدی و شر و دردمند تنودن و مصیبت زده ساختن وای و سختی و در ندبه گویند : ویلاه ( منتهی الادب ) - واکلمه ندبه است وویل بنعنی افسوس و اندوه در آخر الف برای مد صوت - که در حالت ندبه در آخر الفاظ پیدا می کند - آمده .