واهم

لغت نامه دهخدا

واهم. [ هََ ] ( حرف اضافه + اسم ) با هم و همدیگر. ( آنندراج ). با هم. با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ). || ( ص مرکب ) برابر در رسم و روش. || منقبض. چین دار. مجعد. پیچیده شده. || خم. کج. || آماده. || با حشم و خدم. || ( اِ ) حیوان کوچکی که شغور نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).

واهم. [ هَِ ] ( ع ص ) آنکه اندیشه می کند ومی پندارد و خیال می کند. ( ناظم الاطباء ). وهم کننده.

فرهنگ فارسی

آنکه اندیشه می کند و می پندارد و خیال می کند .

پیشنهاد کاربران

بپرس