وانهادن. [ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) نهادن : بس است این طاق ابرو ناگشادن بطاقی با نطاقی وانهادن.
نظامی.
|| مقرر کردن. نصب نمودن. نشاندن. || پاها را به زیر نهادن. || بازنهادن. عوض و بدل کردن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
نهادن . مقرر کردن
واژه نامه بختیاریکا
( وا نُهادن (وُر) ) بنهاد بر؛ شروع به انجام عملیاتی بر؛ بگذاشت بر؛ زد. مثلاً وا نُها وُرس یعنی بنهاد بر وی؛ شروع به انجام عملیاتی بر روی شخصی؛ بگذاشت بر او؛ او را زد
پیشنهاد کاربران
به جز گفته های یاد شده در بالا یکی دیگر از چم های وانهادن . . . ترک کردن. . . است.