وانمود
/vAnemud/
مترادف وانمود: تجاهل، تظاهر، جلوه، خودنمایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
تظاهر، وانمود، ظاهری، نمایش دروغی، حمله خدعه امیز
تظاهر، تکبر، وانمود، ناز، ظاهرسازی
مدعی، تظاهر، وانمود، ادعا، قصد، دعوی
تظاهر، وانمود، ظاهرسازی، تشبیه، تقلید، شبیه سازی، تمارض
تظاهر، وانمود، تقلب
تظاهر، وانمود، افسانه، قصه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ریا
تظاهر
نمایش
تظاهر
نمایش
نشون دادن چیزی خلاف واقعیت
ارائه و نشان دادن چیزی بر خلاف حقیقت و واقعیت