وانشاندن. [ ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) فرونشاندن.- چراغ وانشاندن ؛ خاموش کردن چراغ. کشتن چراغ : سخت به ذوق می دهد باد ز بوستان نشان صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان.سعدی.