وامی. ( ص نسبی ) از: وام + ی ( نسبت ). ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). قرض دار. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). وام دار. مدیون. || درمانده. ( لغت فرس اسدی ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( فرهنگ خطی ) ( جهانگیری ). عاجز. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بدبخت. ( ناظم الاطباء ) : اِسته و غامی شدم ز درد جدائی هامی و وامی شدم ز خستن مترب.منجیک ( از لغت فرس ص 530 ).
(صفت ) منسوب به وام : ۱ - قرض دار مقروض . ۲ - عاجز درمانده : (( استه و عامی شدم ز درد جدایی هامی و وامی شدم ز خستن مسترب . ) ) ( منجیک )