والری الکسیویچ لگاسف ( به روسی: Валерий Алексеевич Легасов ) ( زاده ۱ سپتامبر ۱۹۳۶–درگذشته۲۷ آوریل ۱۹۸۸ ) شیمی دان، استاد دانشگاه و اولین نایب رئیس مؤسسهٔ انرژی کورچاتف بود. عمدهٔ شهرت او به دلیل خدماتش در جریان فاجعه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ است.
... [مشاهده متن کامل]
لگاسف دانشمند انرژی اتمی نبود و تخصصی در رآکتورهای اتمی نداشت، بلکه یک متخصص پرتو - شیمی بود.
لگاسف در زمان وقوع فاجعه چرنوبیل در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، معاون اول مؤسسهٔ انرژی اتمی کورچاتوف بود. والری لُگاسف در چرنوبیل به همراه یکی از مقام های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به نام بوریس شربینا، رئیس اداره کل سوخت و انرژی جماهیر شوروی و مسئول کنترل شرایط و پیامدهای بعد از انفجار نیروگاه بود. خدمات ارزندهٔ او در پی فاجعه چرنوبیل بود که باعث شد این فاجعه سرانجام کنترل شود. هر چند در آخر هر دوی آنها تحت تأثیر تشعشعات هسته ای مبتلا به سرطان شدند.
او همواره در مورد پیامدهای حادثه چرنوبیل به مطبوعات و مردم گوشزد می کرد و خواستار تخلیه شهرهای نزدیک نیروگاه و پاکسازی گیاهان و زمین اطراف نیروگاه بود. او هم چنین مطالعه های فراوانی در مورد چگونگی دفع تشعشعات انجام داد.
به او بعد از پی بردن به نواقص نیروگاه های هسته ای که با راکتور ار. بی. ام. کی. کار می کردند و سایر اطلاعات در مورد فاجعهٔ چرنوبیل اجازه صحبت کردن ( مخصوصاً در آژانس بین المللی اتمی ) داده نشد تا اعتبار و قدرت شوروی به خطر نیفتد. لُگاسف نیز بعد از ۲ سال ذخیره این اطلاعات، اعترافاتش را به صورت نوار ضبط و در خارج از خانه مخفی کرد و سپس خود را به دار آویخت.
والری لگاسف در مصاحبه ای طولانی با «یوری شرباک» ( Iurii Shcherbak ) نویسندهٔ اوکراینی، با لحنی که آشکارا لحن یک نیروی عمیقاً مخلص شوروی است می گوید:
من به یک نتیجهٔ متناقض رسیده ام. نمی دانم همکارانم با حرفم موافق خواهند بود یا اینکه من را به سنگ انکار خواهند راند، ولی جمع بندی من این است که این فاجعه رخ داد چون چشم و گوش ما بیش از حد فریفتهٔ تکنولوژی شده است. ما خیلی عمل گرا شده ایم. با تکنولوژی های حساس و آسیب پذیر. این قضیه سوالات فراوانی پیش می کشد که تنها به مسئلهٔ ایمنی مربوط نمی شود. بیایید یک لحظه فکر کنیم: چرا وقتی بسیار ضعیف تر بودیم، و وضعیت بین المللی بسیار پیچیده تر بود، در مدت زمانی کوتاه، بین دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۵۰، توانستیم دنیا را با آن سرعت بالای ساخت انواع جدید تکنولوژی مبهوت کنیم و به خاطر کیفیتش هم تحسین می شدیم؟. . . اولین روش این است که این پرسش را با مثلاً عوامل شخصی و سازمانی توضیح دهیم. ولی این مسائل خیلی جدی نیستند. ما ملتی قدرتمندیم و ظرفیت های عظیمی داریم… و من دست آخر، کم و بیش، به این نتیجهٔ متناقض رسیدم: که تکنولوژی هایی که باعث افتخار ملت ماست، و آخرینش پرواز گاگارین به فضا بود، به دست افرادی به وجود آمد که روی شانه های تولستوی و داستایفسکی ایستاده بودند. سازندگان تکنولوژی های آن دوران درس آموختهٔ مکتب بزرگترین اندیشه های انسانی بودند. مکتب یک ادبیات زیبا. مکتب یک هنر والا. مکتب یک حس اخلاقی نیکو و صحیح… آنها حال وهوای اخلاقی خودشان را در تکنولوژی بیان می کردند.
... [مشاهده متن کامل]
لگاسف دانشمند انرژی اتمی نبود و تخصصی در رآکتورهای اتمی نداشت، بلکه یک متخصص پرتو - شیمی بود.
لگاسف در زمان وقوع فاجعه چرنوبیل در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶، معاون اول مؤسسهٔ انرژی اتمی کورچاتوف بود. والری لُگاسف در چرنوبیل به همراه یکی از مقام های اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به نام بوریس شربینا، رئیس اداره کل سوخت و انرژی جماهیر شوروی و مسئول کنترل شرایط و پیامدهای بعد از انفجار نیروگاه بود. خدمات ارزندهٔ او در پی فاجعه چرنوبیل بود که باعث شد این فاجعه سرانجام کنترل شود. هر چند در آخر هر دوی آنها تحت تأثیر تشعشعات هسته ای مبتلا به سرطان شدند.
او همواره در مورد پیامدهای حادثه چرنوبیل به مطبوعات و مردم گوشزد می کرد و خواستار تخلیه شهرهای نزدیک نیروگاه و پاکسازی گیاهان و زمین اطراف نیروگاه بود. او هم چنین مطالعه های فراوانی در مورد چگونگی دفع تشعشعات انجام داد.
به او بعد از پی بردن به نواقص نیروگاه های هسته ای که با راکتور ار. بی. ام. کی. کار می کردند و سایر اطلاعات در مورد فاجعهٔ چرنوبیل اجازه صحبت کردن ( مخصوصاً در آژانس بین المللی اتمی ) داده نشد تا اعتبار و قدرت شوروی به خطر نیفتد. لُگاسف نیز بعد از ۲ سال ذخیره این اطلاعات، اعترافاتش را به صورت نوار ضبط و در خارج از خانه مخفی کرد و سپس خود را به دار آویخت.
والری لگاسف در مصاحبه ای طولانی با «یوری شرباک» ( Iurii Shcherbak ) نویسندهٔ اوکراینی، با لحنی که آشکارا لحن یک نیروی عمیقاً مخلص شوروی است می گوید:
من به یک نتیجهٔ متناقض رسیده ام. نمی دانم همکارانم با حرفم موافق خواهند بود یا اینکه من را به سنگ انکار خواهند راند، ولی جمع بندی من این است که این فاجعه رخ داد چون چشم و گوش ما بیش از حد فریفتهٔ تکنولوژی شده است. ما خیلی عمل گرا شده ایم. با تکنولوژی های حساس و آسیب پذیر. این قضیه سوالات فراوانی پیش می کشد که تنها به مسئلهٔ ایمنی مربوط نمی شود. بیایید یک لحظه فکر کنیم: چرا وقتی بسیار ضعیف تر بودیم، و وضعیت بین المللی بسیار پیچیده تر بود، در مدت زمانی کوتاه، بین دهه های ۱۹۳۰ و ۱۹۵۰، توانستیم دنیا را با آن سرعت بالای ساخت انواع جدید تکنولوژی مبهوت کنیم و به خاطر کیفیتش هم تحسین می شدیم؟. . . اولین روش این است که این پرسش را با مثلاً عوامل شخصی و سازمانی توضیح دهیم. ولی این مسائل خیلی جدی نیستند. ما ملتی قدرتمندیم و ظرفیت های عظیمی داریم… و من دست آخر، کم و بیش، به این نتیجهٔ متناقض رسیدم: که تکنولوژی هایی که باعث افتخار ملت ماست، و آخرینش پرواز گاگارین به فضا بود، به دست افرادی به وجود آمد که روی شانه های تولستوی و داستایفسکی ایستاده بودند. سازندگان تکنولوژی های آن دوران درس آموختهٔ مکتب بزرگترین اندیشه های انسانی بودند. مکتب یک ادبیات زیبا. مکتب یک هنر والا. مکتب یک حس اخلاقی نیکو و صحیح… آنها حال وهوای اخلاقی خودشان را در تکنولوژی بیان می کردند.