والدیزنی

پیشنهاد کاربران

داستان تخیلی از یک شاهزاده خانم از والدیزنی در طبقه دوم قلعه خانه خود به آدرس شهر هانفر، آلمان، نشسته است و دیگر خیال پردازی نمی کند، بلکه در حال فلسفه بافی می باشد و از رویای خود که سیزده سال به طول انجامیده است، بیدار گشته است. موهایش را کوتاه کرده و جادو شکسته است، دیگر موهایش را از بالکن و یا برج قلعه بیرون نمی اندازد، بلکه فقط می نویسد، خوب آیا این دل برای مدت طولانی از این تشریفات می گذرد و یا هنوز ادامه دارد؟ او پاهای کوچکی دارد، که به راحتی از کفش بیرون میایند و کفش دگر او، هنوز پیدا نگشته است. خواهرهای ناتنی اش هم قبلاً ازدواج کرده اند و امیدوارم نامادری هم خوشحال باشند. شِرِک و هیولای سبز هم قبلاً از بین رفته است و او همان �لیس� قرآن می باشد، هفت کوتوله هم به نام شیاطین تخت سلیمان از قرآن کریم، تمام کار را اعلام کرده اند. اوه بله، وقت آن رسیده است، که شاهزاده من، این افتخار را به من بدهند و من را به حج واجب ببرند.
...
[مشاهده متن کامل]

تکتم کمانی

بپرس