والانژاد. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) والاتبار. نژاده : پادشاه والانژاد را از مفارقت آن خدمتکار اخلاص آثار حزن و ملال بسیار روی نمود. ( حبیب السیر ج 3 ص 352 ). و بعضی دیگر از آبا و اجداد شاه والانژاد می آراید. ( حبیب السیر ج 3 ص 323 ).
فرهنگ فارسی
(صفت ) دارای اصل و نسب نیک والاتبار : (( زن پادشاه والانژاد را از مفارقت آن خدمتکار اخلاص آثار حزن و ملال بسیار روی نمود. )