واقفیت

لغت نامه دهخدا

واقفیت. [ ق ِ فی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) وقوف. مهارت. اطلاع. آگاهی. ( ناظم الاطباء ). واقف بودن. واقف شدن.

واقفیة. [ ق ِ فی ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) وقوف. مهارت. اطلاع. آگاهی.( ناظم الاطباء ). واقف بودن. واقف شدن. رجوع به واقف شود. || امتحان. آزمایش. ( ناظم الاطباء ).

واقفیة. [ ق ِ فی ی َ ] ( اِخ ) فرقه ای از متصوفه مبطله هستند و می گویند: خدای تعالی را به معرفت نمی توان شناخت و از شناختن او همه خلق عاجزند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ، از توضیح المذاهب ).

واقفیة. [ ق ِ فی ی َ ] ( اِخ ) گروهی از شیعه که منکر رحلت موسی بن جعفر شدند و گفتند آخرین ائمه اوست و زنده مانده است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به واقفه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس