واقعه الله داد

پیشنهاد کاربران

واقعه الله داد اتفاقی است در سال ۱۸۳۹ میلادی که در اثر آن یهودیان مشهد به زور مسلمان شدند. در این زمان بیشتر یهودیان زندگی دوگانه ای را شروع کردند که در ظاهر مسلمان و در خفا یهودی بودند. در این واقعه یهودیان اروپایی برای نخستین بار به حمایت از یهودیان ایرانی برخاستند.
...
[مشاهده متن کامل]

شهر مشهد تا قرن ۱۷ میلادی دارای جمعیت یهودی بسیار کمی بود. این شهر زیارتگاه علی ابن موسی الرضا امام شیعیان و از این رو یکی از شهرهای مقدس مسلمانان شیعه است. از این رو یهودیان اجازه نداشتند در این شهر ساکن شوند. هنگامی که نادر شاه افشار روی کار آمد، با دید ملایمی که به سایر ادیان و همچنین دید مثبتی که به یهودیان داشت، تعداد زیادی از یهودیان به دستور او به مشهد پایتخت او مهاجرت کردند. نادر ۱۷ خانواده یهودی از قزوین را مسئول نگهداری غنائمی کرد که از هندوستان به دست آورده بود. شیعیان مشهد با دستورهای نادر بسیار مخالف بودند و بعد از مرگ او وضعیت یهودیان در مشهد بدتر شد.
در روز ۲۶ یا ۲۷ مارس ۱۸۳۹ میلادی ( ۶ یا ۷ فروردین ۱۲۱۸ خورشیدی ) درگیری شدیدی بین مسلمانان و یهودیان درگرفت. اولین شخصی که در مورد الله داد نوشته است مبلغی یهودی مسیحی به نام جوزف ولف است. جوزف ولف شهروند انگلیس و پسر یک خاخام یهودی آلمانی بود. ولف اولین بار از مشهد در سال ۱۸۳۱ دیدن کرد و بار دوم در سال ۱۸۴۴ به مشهد بازگشت. در بازگشت یهودیان او را از واقعه الله داد که پنج سال قبل اتفاق افتاده بود آگاه کردند. ولف در مشهد با رئیس جامعه یهودی ملا ماشیا که در بین پارسیان به نام ملا مهدی شناخته می شد دیدار کرد. ملا مهدی نه تنها با ولف روابط دوستانه ای داشت بلکه خود را دوست تمامی ملت انگلستان می دانست که در حق یهودیان بسیار نیکی کرده اند. او به ولف گفت که در زمان حمله انگلستان به افغانستان به ارتش انگلستان کمک کرده بود. بر اساس روایت ولف ملا مهدی بسیار ثروتمند بود. او همچنین می نویسد که یهودیان مشهد در زمان واقعه الله داد بسیار ثروتمند بودند. روایت جوزف ولف از این اتفاق به شرح زیر است: «در دوشنبه ۱۱ مارس من به عسگریه رسیدم که در دو مایلی مشهد بود. من درخواست مهماندار شاه و غلام سفارت انگلستان کرده بودم. اولین کسی به ملاقات من آمد ملا مهدی ( مشیاخ ) ، یهودیی بود که من با او دوازده سال پیش هم اتاق شده بودم، و مرا با مهمان پذیری زیاد در زمانی که فقیر و بدبخت بودم شرمنده کرده بود، قبل از رسیدن عباس میرزا به مشهد از نیشابور. همه یهودیان مشهد که صد و پنجاه فامیل بودند هفت سال پیش به زور مسلمان شده اند. این اتفاق به صورت زیر افتاده است: زنی دارای دستانی خشک بود. یک پزشک مسلمان به او توصیه کرده بود که سگی را بکشد و دست خود را در خون سگ آغشته کند. او هم این کار را کرده بود. در این زمان همه مردم عصبانی شدند و گفتند که او قصد داشته به پیامبر آنان اهانت کند. سی و پنج یهودی فوراً کشته شدند؛ و بقیه از ترس خود مسلمان شدند و مسلمانان افراطی فریاد زدند «نور محمد بر آن ها فرو افتاده است» آن ها اکنون در خفا یهودیان بسیار افراطی هستند ولیکن خود را مانند یهودیان اسپانیا آنوسی یا «به زور مجبورشدگان» می نامند؛ فرزندان آن ها نمی توانند خشم خود را وقتی پدرانشان آن ها را با نام های اسلامی می خوانند مخفی کنند! ولیکن ملا مهدی و ملا موشه به عیسی مسیح اعتقاد دارند و ملا مهدی از من خواست که او را غسل تعمید دهم. او برای انگلیسیها در هرات و قندهار کمک بسیار بزرگی بود همانگونه که سخنان رالینسون و بقیه نشان می دهد».

واقعه الله دادواقعه الله دادواقعه الله داد
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/واقعه_الله‌داد

بپرس