وافی تبریزی

لغت نامه دهخدا

وافی تبریزی. [ ی ِ ت َ ] ( اِخ ) از اصیل زادگان تبریز است. در صغر سن به کسب فضایل و کمال توجه پیدا کرده. حاوی فنون استعداد گشت و در ابتدای جوانی به شعر گفتن توجه نموده و در اندک زمانی به مرتبه شاعری رسید و آوازه آثارش از آذربایجان به عراق پیچید. در اواخر احوال از قیدعلاقه و کدخدایی دست کشیده به عیش و نوش مشغول شد و در خانه خود در دست جوانی کشته گشت و این قضیه در حوالی شهور سنه 992 دست داد. ( خلاصة الاشعار ). و له :
کس در غم عشق تو دل شاد ندارد
عشاق ترا شاد کسی یاد ندارد.
بیمار ترا درد بحدی شده افزون
کز ضعف دگر قوت فریاد ندارد
افسوس که پیوند ترا نیست بقائی
فریاد که بنیاد تو بنیاد ندارد
وافی مکن از دست غمش ناله که آن شوخ
اندیشه داد و غم فریاد ندارد.
( خلاصة الاشعار بنقل از دانشمندان آذربایجان ). و رجوع به تذکره مجمع الخواص ص 305 شود.

فرهنگ فارسی

اصیل زادگان تبریز است . در صغر سن بکسب فضایل و کمال توجه پیدا کرده حاوی فنون استعداد گشت و در ابتدای جوانی بشعر گفتن توجه نموده و در اندک زمانی بمرتبه شاعری رسید و آوازه آثارش از آذربایجان به عراق پیچید در اواخر احوال از قید علاقه و کشی خداداد است .

پیشنهاد کاربران

بپرس