وافره

لغت نامه دهخدا

( وافرة ) وافرة. [ ف ِ رَ ] ( ع ص ) مؤنث وافر. رجوع به وافر شود. || ( اِ ) سرین قچقار چون کلان گردد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دنبه قچقار وقتی که کلان گردد. ( ناظم الاطباء ). دنبه بزرگ قوچ. ( از اقرب الموارد ). || هر پیه پاره دراز. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هر قطعه ای از پیه که دراز گردد. ( ناظم الاطباء ). || این جهان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). دنیا. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
- ام وافرة ؛ این جهان. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
|| حیات. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ).زندگی.

فرهنگ فارسی

مونث وافر یا هر پیه پاره دراز یا این جهان

پیشنهاد کاربران

بپرس