واط

لغت نامه دهخدا

وأط. [ وَءْطْ ] ( ع مص ) زیارت کردن قوم. || برانگیخته شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || برانگیختن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

مره است برای واط یعنی یکمرتبه زیارت کردن قوم را یا جای بلند از زمین

پیشنهاد کاربران

بپرس