واضح کردن
برابر پارسی: روشن گردانیدن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
تمیز کردن، تبرئه کردن، ترخیص کردن، زدودن، روشن کردن، توضیح دادن، واضح کردن، صاف کردن، خار چیدن
تصریح کردن، روشن کردن، توضیح دادن، واضح کردن
واضح کردن، تفسیر کردن، به تفصیل شرح دادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید