واصله

/vAsele/

برابر پارسی: رسیده، دریافتی

لغت نامه دهخدا

( واصلة ) واصلة. [ ص ِ ل َ ] ( ع ص ) تأنیث واصل. رجوع به واصل شود.
واصله. [ ص ِ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، ص )
- اسباب واصله ( اصطلاح پزشکی قدیم ) ؛ سببی که به میانجی آن سبب حالتی نو پدید گردد، چنانکه امتلا، چه امتلا از اسباب سابقه است و چون به سبب آن رگها پر شود از اسباب واصله است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
|| زنی که موی خویش را به موئی غیر از موی خود، پیوند میدهد. ( از اقرب الموارد ). || زن که گیسوی عاریت سازد. ( از یادداشت مؤلف ). || موی زنان را پیوندکننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که از موی دیگری موی زنان را پیوند کند و موی عاریه برای آنها سازد. ( ناظم الاطباء ). || زن زانیه و از اعلام است. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) مونث واصل رسیده : ( اطلاعات واصله ) ) (( اخبار واصله . ) ) بسبب ( اسباب ) واصله . بسببی که بمیانجی آن سبب حالتی نو پدید گردد چنانکه امتلا چه امتلا از اسباب سابقه است چون بسبب آن رگها پر شود از اسباب واصله است .

پیشنهاد کاربران

بپرس