واصل لاهیجی

لغت نامه دهخدا

واصل لاهیجی.[ ص ِ ل ِ ] ( اِخ ) ملامحمدامین متخلص به واصل فرزند درویش محمد لاهیجی که در حدود 1115 هَ.ق. میزیست و نصرآبادی درباره او چنین آرد: جوان قابل آدمی روشی است. تحصیل علوم نموده از گیلان به تبریز رفت. مدتی از مخصوصان حضرت میرزا ابراهیم وزیر آذربایجان بود، بعد از آن به مشهد مقدس رفت و با ملامحمدامین اسطرلاب ساز مباحثه داشتند. به اصفهان آمد به مدرسه حاج محمدباقرمهابادی ساکن و به تحصیل مشغول شد. شعرش این است :
در کار عقده بیشتر از اضطراب شد
افتد گره به رشته چو پر پیچ و تاب شد
بی جوهران به تربیت آدم نمیشوند
شبنم ببوی گل نتواند گلاب شد.
جاهل ز خموشی مگر از عیب برآید
جز بستن لب نیست دوا بوی دهان را.
در حقیقت عینکی بهتر ز پشت چشم نیست
دیده چون بستی دو عالم را تماشا میکنی.
بر جبهه گره آنکه ز نادانی خود زد
مشتی است گره کرده به پیشانی خود زد.
دل چو بینا شد ز نور حق نظر در کار نیست
در چو واشد حلقه بیرون در درکار نیست.
سر بلندی های ما تاریک دارد راه را
شمع تا ننشست از پا پیش پای خود ندید.
به شکوه ات چه شود باز چشم گریانم
فتد ز اشک گره بر زبان مژگانم.
بعد مردن میشود آخر ره کوتاه ما
شمع سان اندازه عمر است طول راه ما.
( از تذکره نصرآبادی ص 352 ).

فرهنگ فارسی

ملا محمد امین متخلص به واصل فرزند درویش محمد لاهیجی که در حدود ۱۱۱۵ هجری میزیست و نصر آبادی درباره او چنین آرد : ( جوان قابل آدمی روشی است ) .

پیشنهاد کاربران

بپرس