پس اندر دوان هفتصد بازدار
ابا واشه و چرغ و شاهین کار.
فردوسی.
و رجوع به باشه و باشق و واشک شود. || تاریکی که فرا میگیرد دشت و بیابان را در حوالی صبح. ( ناظم الاطباء ). در مأخذ دیگر دیده نشد.واشه. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک که در 24 هزارگزی شمال شرقی آستانه و 16 هزارگزی راه مالرو عمومی قرار دارد. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر که دارای 250 تن سکنه است. از آب قنات و چشمه مشروب میشود. محصول آنجا غلات ، بنشن ، چغندرقند و انگور است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
واشه. [ ش ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین که در 30 هزارگزی غرب نائین و 10 هزارگزی جنوب راه شوسه اردستان به نائین واقع است. ناحیه ای است جلگه ای با 74 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).