آنچه دولت خوانیش برق نگاهی بیش نیست
اعتبارات جهان تا دیده ای وامی شود.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| جدا شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). منفصل گشتن. ( ناظم الاطباء ) : بی ضیافت ز خلق وانشود
نیش ناخورده آشنانشود.
یحیی شیرازی ( از آنندراج ).
|| بند آمدن : اشجذالمطر؛ واشد باران سپس پیوسته و بسیار بارید. ( منتهی الارب ). || دست برداشتن. جدا شدن : امیر انکار میکرد و از من وانمیشد که تو هم سخنی بگوی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 495 ). || از تکلیف برآمدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || شکفته شدن. باز شدن. از غنچه برآمدن. خندیدن : آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود
از هر طرف هزار گل فتح واشود.
خاقانی.
صد خنده بلبل از گل تصویر درکشیدآن غنچه لب هنوز به من وانمیشود.
صائب ( از آنندراج ).