واسه

/vAse/

لغت نامه دهخدا

واسه. [ س َ / س ِ ] ( اِ ) پروانه و جانور پرداری که گرداگرد چراغ پرواز می کند. ( ناظم الاطباء ). در مآخذ دیگر دیده نشد.

واسه. [ س ِ ] ( حرف اضافه ) در تداول عوام ،برای. بهرِ. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به سوی شود. کلمه تعلیل مأخوذ از واسطه تازی به معنی بسبب و به جهت و برای و بهر. ( ناظم الاطباء ). رجوع به واسطه شود.

فرهنگ فارسی

در تداول عوام برای بهر . چراغ پرواز می کند .

فرهنگ معین

( واسة ) (س ) [ ع . واسطه ، برای ، به علت ] (حر. اض . ) (عا. ) برای ، بهر، به جهت .

پیشنهاد کاربران

در زبان گیلکی کاربرد فراوان برای فعل � مثبت: واستن منفی: نواستن� به معنی دلخواه و عکس آن یعنی بعبارتی فراتر از معنی خواستن و نخواستن داریم به عنوان مثال: ( مرا بواسته = دلم خواست ) ( ترا نواستنی = دلت نخواهد ) ( کور، تی واسی من لاجان بوشوم = )
واسه: این واژه در اوستایی وَسیئیتی vasiiti به معنی اختیار بوده است.
با سلام
درست است که برخی واژه واسه را گرفته شده از واژه عربی واسطه میدانند، ولی بررسی از سه زاویه نشان می دهد که چنین نیست.
1 - شادروان دکتر معین، با تردید نوشته است: "واسطه؟"
2 - این واژه در زبان پارتی وسناد ( vasn�d ) بوده است ( فرهنگ پهلوی/انگلیسی مکنزی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

3 - در لری، بختیاری و مازندرانی، این واژه به ترتیب si، si و vese تلفظ میشود.

ربطی به لهجه ی تهرانی نداره تو شهرای مختلف دیدم استفاده میشه
مخفف کلمه ی واسطه و مأخوذ از کلمه ی واسطه است
به معنی هر چیزی که در میان واقع می گردد.
علت ، دلیل
قطعن ریشه ی فارسی داره
در گویش شمالیها" تی وسی" به معنای" برای تو " به کار برده میشه
در گویش لری هم "سی" به معنای" برای "استفاده میشه
قاعدتاً بعید است ارتباطی با واژه واسطه داشته باشد.
گفته شده با کلمه سی که در لری و دیگر لهجه ها است و معنی برای میدهد، مثل سی مو یعنی واسه من، مرتبط است.
برای اینکه
تو مازندرانی با ریخت "سِه" کاربرد داره:
مِه سِه: واسه من
وِ سِه: واسه او
واسه ریشه کاملا مشخص وَسناد در پهلویست
همانگونه که در درخت آسوریک آمده"مَرتومان وَسناد" یعنی برای مردمان
واسه از ریشه وس ، وسو در زبان اوستایی به چم خواستن آرزو داشتن است
هوالعلیم
واسه : ازآن واژه هائی است که اصل ونسبش مشخص و معلوم نیست
بهتر است به جای آن از واژه ( برای ) یا ( بهرِ ) استفاده شود

این واژه کوتاه شده از واژه ی عربی "واسطه" هست
واسه ( کوتاه شده: واس )
فارسی تهرانی
مانند: واسه چی؟ - واسه ی شماست - واسه اینکه - واس منه و. .
( برای ) در لهجه تهرانی، مثال : برای شما میوه آوردم، اما به جای کلمه �برای�، واسه گذاشته میشه که میشه، واسه شما میوه اوردم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس