واسازی، شالوده شکنی، بن فکنی یا ساخت گشایی[ ۱] ( به فرانسوی: Déconstruction ) نوعی خوانش متن است که در آن کوشیده می شود پیش فرض های داخل یک متن کشف شود.
ساخت گشایی از نظریات زبانی - فلسفی جدید آمده است که با حوزه فلسفهٔ پساساختارگرایی و پسانوگرایی ( پست مدرنیسم ) در ارتباط است. این واژه گاه به ساختارشکنی و ساخت شکنی نیز ترجمه شده است.
اصطلاح Déconstruction را فیلسوف معاصر فرانسه ژاک دریدا با مفهومی نه چندان صریح برساخت. دریدا با واسازی که وجه دیگر نقدِ متافیزیک است، می خواهد با «اوراق کردن» ساختارها، در حقیقت، «کشف حجاب» کند ( به مفهوم Alétheia یونانی – هایدگری ) و در این مسیر، خاستگاه و نقش «مرکز» مقتدر، مسلط و متعالی را در ساختارمندی خودِ ساختار آشکار سازد. از این رو واسازی دریدایی هرگز مفهوم منفی نابود کردن و خراب کردن را با خود حمل نمی کند.
اصطلاح Déconstruction را فیلسوف معاصر فرانسه ژاک دریدا با مفهومی نه چندان صریح برساخت. این اصطلاح از قبل در زبان فرانسه بوده است و دریدا بسط و کاربردهای متفاوت تری برای آن ایجاد کرده که در بخش های دیگر این نوشته به مفهوم این اصطلاح و کارکرد زبانی - فلسفی آن اشاره خواهد شد.
بحث اصلی دریدا از اینجا شروع می شود که می گوید در تاریخ بشر همیشه دوگانگی ها و دوقطبی هایی وجود داشته است؛ مثل دوگانگی جوهر و عرض، علت و معلول، زن و مرد، آسمان و زمین، مکتوب و شفاهی و … که اینها اساس تفکر بشر هستند. در فلسفه های مختلف، این دوگانگی ها شالوده تفکر را تشکیل می دهند و هر فلسفه ای یکی از این دوگانگی ها را پذیرفته است؛ بنابراین دوگانگی ها وجود دارد. اما دریدا می گوید بشر باید به مقامی برسد که از این دوگانگی ها آزاد شود. چرا فلسفه در عصر جدید نتوانسته پیشرفت کند؟ چون اسیر این دوگانگی ها بوده و همه چیز را در قالب علت و معلول، ماده و غیر ماده، جوهر و عرض و امثال اینها می بیند. [ ۲]
دریدا با ساخت گشایی که وجه دیگر نقدِ متافیزیک است، می خواهد با «اوراق کردن» ساختارها، در حقیقت، «کشف حجاب» کند ( به مفهوم Alétheia یونانی – هایدگری ) و در این مسیر، خاستگاه و نقش «مرکز» مقتدر، مسلط و متعالی را در ساختارمندی خودِ ساختار آشکار کند. از این رو واسازی دریدایی هرگز مفهوم منفی نابود کردن و خراب کردن را با خود حمل نمی کند. او در کتاب تأثیرگذار خود با عنوان در باب نوشتارشناسی ( ۱۹۶۷ ) ، اعلام می کند که هدف از واسازی، اوراق کردنِ ساختارهای معنایی به منظور آشکار کردنِ مبانیِ آن ها، و نیز افزایش مفاهیمِ عینیت و خودمختاریِ زبانی در مقام مفاهیمی برساخته است. [ ۳] در این چارچوب، خود ایده درک مشکوک بوده و تفسیر هر متن به تولید متن های بیشتری می انجامد. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفساخت گشایی از نظریات زبانی - فلسفی جدید آمده است که با حوزه فلسفهٔ پساساختارگرایی و پسانوگرایی ( پست مدرنیسم ) در ارتباط است. این واژه گاه به ساختارشکنی و ساخت شکنی نیز ترجمه شده است.
اصطلاح Déconstruction را فیلسوف معاصر فرانسه ژاک دریدا با مفهومی نه چندان صریح برساخت. دریدا با واسازی که وجه دیگر نقدِ متافیزیک است، می خواهد با «اوراق کردن» ساختارها، در حقیقت، «کشف حجاب» کند ( به مفهوم Alétheia یونانی – هایدگری ) و در این مسیر، خاستگاه و نقش «مرکز» مقتدر، مسلط و متعالی را در ساختارمندی خودِ ساختار آشکار سازد. از این رو واسازی دریدایی هرگز مفهوم منفی نابود کردن و خراب کردن را با خود حمل نمی کند.
اصطلاح Déconstruction را فیلسوف معاصر فرانسه ژاک دریدا با مفهومی نه چندان صریح برساخت. این اصطلاح از قبل در زبان فرانسه بوده است و دریدا بسط و کاربردهای متفاوت تری برای آن ایجاد کرده که در بخش های دیگر این نوشته به مفهوم این اصطلاح و کارکرد زبانی - فلسفی آن اشاره خواهد شد.
بحث اصلی دریدا از اینجا شروع می شود که می گوید در تاریخ بشر همیشه دوگانگی ها و دوقطبی هایی وجود داشته است؛ مثل دوگانگی جوهر و عرض، علت و معلول، زن و مرد، آسمان و زمین، مکتوب و شفاهی و … که اینها اساس تفکر بشر هستند. در فلسفه های مختلف، این دوگانگی ها شالوده تفکر را تشکیل می دهند و هر فلسفه ای یکی از این دوگانگی ها را پذیرفته است؛ بنابراین دوگانگی ها وجود دارد. اما دریدا می گوید بشر باید به مقامی برسد که از این دوگانگی ها آزاد شود. چرا فلسفه در عصر جدید نتوانسته پیشرفت کند؟ چون اسیر این دوگانگی ها بوده و همه چیز را در قالب علت و معلول، ماده و غیر ماده، جوهر و عرض و امثال اینها می بیند. [ ۲]
دریدا با ساخت گشایی که وجه دیگر نقدِ متافیزیک است، می خواهد با «اوراق کردن» ساختارها، در حقیقت، «کشف حجاب» کند ( به مفهوم Alétheia یونانی – هایدگری ) و در این مسیر، خاستگاه و نقش «مرکز» مقتدر، مسلط و متعالی را در ساختارمندی خودِ ساختار آشکار کند. از این رو واسازی دریدایی هرگز مفهوم منفی نابود کردن و خراب کردن را با خود حمل نمی کند. او در کتاب تأثیرگذار خود با عنوان در باب نوشتارشناسی ( ۱۹۶۷ ) ، اعلام می کند که هدف از واسازی، اوراق کردنِ ساختارهای معنایی به منظور آشکار کردنِ مبانیِ آن ها، و نیز افزایش مفاهیمِ عینیت و خودمختاریِ زبانی در مقام مفاهیمی برساخته است. [ ۳] در این چارچوب، خود ایده درک مشکوک بوده و تفسیر هر متن به تولید متن های بیشتری می انجامد. [ ۴]
wiki: واسازی