وازغ

لغت نامه دهخدا

وازغ. [ زَ ] ( اِ ) شاخه های بریده شده از خرمابن. ( ناظم الاطباء ). آنچه از درخت خرما ببرند. ( برهان ). واژغ. داربست و چفته. ( ناظم الاطباء ). مصحف واژغ و وارغ است. رجوع بدان کلمه شود. || نانی که از پوست لیفی خرمابن میسازند.( ناظم الاطباء ) ( اشتنگاس ). در مآخذ دیگر دیده نشد.

گویش مازنی

/vaazegh/ ماسه ی ریز – ماسه – ماسه ای - ارزن

پیشنهاد کاربران

بپرس