وازعی
لغت نامه دهخدا
وازعی. [ زِ عی ی ] ( اِخ ) احمدبن یحیی بن غالی بن کثیرالبلخی المعلم معروف به حمدان از نصربن الاصیغ روایت کند و ابراهیم بن احمد المستملی البلخی از وی روایت دارد. ( لباب الانساب ).
وازعی. [ زِ ] ( اِخ ) محمدبن الحسن بن الوازع الجمال الوازعی المروزی مکنی به ابوداود از محدثان است. از ابی عاصم المروزی و جز وی روایت کرده است و محمدبن مخلد الدوری از وی روایت دارد. ( لباب الانساب ).
وازعی. [ زِ ] ( اِخ ) محمدبن نصربن حمیدبن الوازع البغدادی الوازعی. از عبدالرحمان بن صالح الازدی وجز او حدیث کند. عبدالباقی بن قانع و ابوالقسم الطبرانی و جز آن از وی روایت دارند. ( از لباب الانساب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید